قاضى حسكانى از دانشمندان نامى اهل سنّت اين حديث را به روايت امير مؤمنان على عليه السلام نقل كرده است. وى چنين مى گويد: احمد بن وليد بن احمد از... از على بن موسى الرضا عليهما السلام چنين نقل كرد: حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: پدرم موسى، از پدرانش از على بن ابى طالب عليهم السلام چنين نقل كرد: هنگامى كه حسن و حسين عليهما السلام مريض شدند. رسول خدا صلى الله عليه وآله به عيادت آن ها آمد و به من فرمود: يا أبا الحسن! لو نذرت على ولديك لله نذراً أرجو أن ينفعهما الله به; اى اباالحسن! خوب است براى فرزندانت نذرى كنى، اميدوارم خداوند به سبب نذر تو به آن دو عافيت بخشد. گفتم: من نذر مى كنم كه اگر اين دو فرزند عزيزم بهبود يابند، سه روز، روزه بگيرم. آن گاه فاطمه عليها السلام گفت: من نيز نذر مى كنم كه اگر اين دو فرزندم بهبود يابند، سه روز، روزه بگيرم. سپس خدمتگزار آن ها فضّه گفت: من نيز نذر مى كنم كه اگر سرورانم از اين بيمارى بهبود يابند، سه روز، روزه بگيرم... . حسكانى در ادامه حديث، غذا دادن آنان به مسكين، يتيم و اسير را بيان مى كند و مى گويد: در روز چهارم على عليه السلام به همراه حسن، حسين عليهما السلام ـ كه هم چون جوجه به خود مى لرزيدند ـ و فاطمه عليها السلام و فضّه به خانه پيامبر رفتند در حالى كه از شدّت ضعف نمى توانستند راه بروند، وقتى نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله رسيدند، حضرتش فرمود: إلهي! هؤلاء أهل بيتي يموتون جوعاً، فارحمهم يا ربّ! واغفر لهم، هؤلاء أهل بيتي فاحفظهم ولا تنسهم; خداوندا! اينان اهل بيت من هستند كه از شدّت گرسنگى رو به مرگ نهاده اند. پروردگارا! به اين ها رحم كن و آن ها را بيامرز، اينان اهل بيت من هستند، حفظشان فرما و فراموششان مكن! در اين هنگام جبرئيل فرود آمد و گفت: اى محمّد! خداوند بر تو درود مى فرستد و مى فرمايد: دعاى تو را در حق آن ها پذيرفتم، از آنان سپاس گزار و راضى هستم و اين آيات را بخوان: (إِنَّ الاَْبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْس كانَ مِزاجُها كافُورًا... إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَكانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورًا)
آیا هنوز وقت آن نرسیده است که دل های مومنان برای خدا خشوع کند؟!
سلام بر حسین علیه السلام "این الغریب این الحبیب"
ما پای شعر محتشمت سینه زن شدیم "باز این چه شورش است که در خلق عالم است" سر های ما چه قابل اگر بشکند حسین "سر های قدسیان همه بر زانوی غم است" این رستخیز سینه زدن هاست کز زمین "بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است" هر دیده ای که گریه کند در غمت حسین یک چشم او مطابق صد چشمه زمزم است با یاد لحظه ای که علم خورده بر زمین ما گریه می کنیم به هر جا که پرچم است هر گوشه ای به داغ تو مشغول و بازهم عالم برای روضه ی داغ شما کم است ما را چه ارزشی است، به این چند قطره اشک جایی که روضه خوان عزای تو آدم است
مادرم قسم میخورم : زمانی که پیر شدی،اگر هنگام غذا خوردن لباسهایت را کثیف کردی و یا صحبت های تکراری و کسل کننده کردی یاد بیاورم وقتی کوچک بودم مجبور میشدی روزی چند بار لباسهایم را عوض کنی، برای سرگرمیم مجبور میشدی بارها داستانی را برایم تعریف کنی،وقتی بی خبر از پیشرفتهای امروز سوالاتی میکنی،با تمسخر به تو ننگرم،وقتی پاهایت توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بدهی،همانگونه که من اولین قدمهایم را کنار تو برمیداشتم،یاریت کنم همانگونه که تو یاریم کردی ،کمک کنم تا با نیرو و شکیبایی این راه را به پایان برسانی. به افتخار تمام مادران چه آنهایی که هنوز نفسشون مایه دلگرمی ماس چه اونایی که یادشون همیشه همراه ماس... مادرم تمام زندگی ام بود.................
یک زن،گرانبهاترین اعجاز خداست..... برای داشتنش باید وضوی باران گرفت؛ و بر محراب رویش سجاده ای از گلبرگ یاس گسترد؛ و به نام عشق شبنم وار بر عطر او سجده کرد؛ و هزاران هزار گل سرخ را تسبیح لحظه هایش نمود؛ او اجابت میکند عشقی بالاتر از خورشید و زیباتر از مهتاب؛ و تنها یک زن میداند آیین دوست داشتن را ... و آنقدر زیبا هدیه میکند این عشق را که سیراب شوی.....
که او سردار عشق است..... و بهشت کمترین سرزمین او.....
تقدیم به تمام زنان نازنین سرزمینم !!!
جملاتی از شهید علمدار:آدم باید توجه کند. فردا این زبان گواهی می دهد. حیف نیست این زبانی که می تواند شهادت بدهد که اینها ده شب فاطمیه نشستند و گفتند: یا زهرا ، یا حسین (ع) آنوقت گواهی بدهد که مثلاً ما شنیدیم فلان جا لهو و لعب گفت، بیهوده گفت، آلوده کرد، ناسزا گفت، به مادرش درشتی کرد.
احتیاط کن! تو ذهنت باشد که یکی دارد مرا می بیند، یک آقایی دارد مرا می بیند، دست از پا خطا نکنم، مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد. وقتی می رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد. بگوید: مادر! فلانی خلاف کرده، گناه کرده است. بد نیست ؟!!! فردای قیامت جلوی حضرت زهرا(س) چه جوابی می خواهیم بدهیم.
به نقل ازدختران باحجاب سرزمينم: "عاشق "چادرم هستم...
.از آن عاشق هایی که بدون معشوقش میمیرد... از من دلیل میخواهی برای این عشق... چادر مادرم (س) کافی نیست.. .حرف های مولایم چطور... .وصیت نامه های شهدا را خوانده ای... حرف های آن آمریکایی که میگفت... چادر را که از سر زنانشان بکشیم...جمهوری اسلامیشان خودش نابود میشود را شنیده ای... .فکر میکنم دلیل هایم برای عاشقی کافی باشد... . . گلزار شهدا که بروی.. .عکس هایشان را که ببینی.. .وصیت نامه هایشان را که بخوانی.. .آن وقت میفهمی ارزش امانتشان را... . یادت باشد... . رمز عملیات یا زهرا (س) بود...
هرچه درحق علی ظلم نمودیم بس است.
هرچه از زلف ولب یارسرودیم بس است
این نه عشقست برادر که به پیشانی ماست.
ورنه مهریست که تاییدمسلمانی ماست.
داغ یک عمرگناه است که پنهان کردیم.
سجده بر دوست که نه سجده به شیطان کردیم.
هی گنه کرده وگفتیم خدا می بخشد
عذر آورده وگفتیم خدا می بخشد.
بخششی هست ولی قهر وعذابی هم هست.
آی مردم بخدا روز حسابی هم هست
نکنیم این همه بد در حق مولا نکنیم.
کوفیان آنچه که کردند بیا ما نکنیم.
آی هشدار دمی قافله را گم نکنیم
تا که امکان وضوهست تیمم نکنیم
اینکه از شیعه بجز نام ندانیم بد است.
ونمک گیر چنین سفره بمانیم بد است
هر که در عین بلا شیعه بماند مرد است
هر که یک موی بلغزد به علی نامرداست
حرفم این بود ولاقوه الابالله
هرکه مرداست قدم رنجه کند بسم ال
کیست زینب عامل تکمیل عشق بعدزهرا فارغ التحصیل عشق کیست اوپروانه ای پرسوخته سوختن از فاطمه آموخته درفدک صبرعلی رادیده است عشق رابافاطمه سنجیده است مرحبازینب که طوفان کرده است آن چه زهراگفته بود آن کرده است اوبه بحر العشق نوح کربلاست عشق اوفتح الفتوح کربلاست خلق رازینب شناسی نیست نیست فاطمه داند که زینب کیست کیست
وحشتناک ترين لحظه ى زندگى، لحظه ايست که انسان رادر سرازيرى قبرميگذارند.. شخصى نزدامام صادق(ع) رفت و گفت من از ان لحظه بسيارميترسم، چه کنم؟ امام صادق(ع) فرمودند:زيارت عاشورا را زياد بخوان.
آن مرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟ امام صادق فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد اللهم ارزقنى شفاعة الحسين يوم الورود؟
یعنی خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من کن. زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين(ع) در آن لحظه به فريادتان برسد.
☆خواندنی
روزی دو نفر، یکى شيعه و دیگرى سنى، در خانه اى با هم زندگی مى کردند. یک روز برادر سنى به سفر رفت و در راه بود که برادر شيعه زنگ زد به او و گفت: "سریع برگرد خونه که کار بسیار بسیار واجبى دارم". سنى گفت: "الان تو راهم نمى شه". شيعه اصرار کرد و سنى باز قبول نمی کرد. آخر آنقدر اصرار کرد که سنى قبول کرد که برگردد. وقتی برگشت گفت: "کار مهمت چى بود؟" شيعه گفت: "هيچى؛ فقط خواستم بگم دوستت دارم، و تو دوست منى. همین" سنى عصبانی شد و گفت: "فلان فلان شده مگه مرض دارى این همه راه منو کشوندى که همینو بگى؟ مگه آزار داری؟ شيعه گفت: "این همون حرفیست که شما در مورد پیغمبر می زنيد. میگویيد پیامبر صلی الله علیه و آله این همه مردمو معطل کرده، وقتی به غدیر خم می رسه دستور توقف می ده، می گه اونایی که جلو افتادن بگين برگردند و صبر می کنیم اونایی که نرسیدن برسن. می گن آنقدر هوا گرم بوده که مردم زير شکم شتر پناه می بردند و عبا روی سرشون می انداختند. تعدادشون ۱۲۰هزار نفر بوده. آن وقت پیغمبر این همه آدم رو معطل کنه بگه على علیه السلام فقط دوست منه؟!!!
"الهــــی"
بـوی ِ نـاب ِ "بهشـت" می دهـد همـۀ "نام هــای" ِ قشـنگ ِ"تــو" می گذارمـــشان روی ِ زخــم های ِ "د ِ لَ م". . . . .