مادرم قسم میخورم : زمانی که پیر شدی،اگر هنگام غذا خوردن لباسهایت را کثیف کردی و یا صحبت های تکراری و کسل کننده کردی یاد بیاورم وقتی کوچک بودم مجبور میشدی روزی چند بار لباسهایم را عوض کنی، برای سرگرمیم مجبور میشدی بارها داستانی را برایم تعریف کنی،وقتی بی خبر از پیشرفتهای امروز سوالاتی میکنی،با تمسخر به تو ننگرم،وقتی پاهایت توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بدهی،همانگونه که من اولین قدمهایم را کنار تو برمیداشتم،یاریت کنم همانگونه که تو یاریم کردی ،کمک کنم تا با نیرو و شکیبایی این راه را به پایان برسانی. به افتخار تمام مادران چه آنهایی که هنوز نفسشون مایه دلگرمی ماس چه اونایی که یادشون همیشه همراه ماس...
مادرم تمام زندگی ام بود.................
یک زن،گرانبهاترین اعجاز خداست.....
برای داشتنش باید وضوی باران گرفت؛
و بر محراب رویش سجاده ای از گلبرگ یاس گسترد؛
و به نام عشق شبنم وار بر عطر او سجده کرد؛
و هزاران هزار گل سرخ را تسبیح لحظه هایش نمود؛
او اجابت میکند عشقی بالاتر از خورشید و زیباتر از مهتاب؛
و تنها یک زن میداند آیین دوست داشتن را ... و آنقدر زیبا هدیه میکند این عشق را که سیراب شوی.....
که او سردار عشق است.....
و بهشت کمترین سرزمین او.....
تقدیم به تمام زنان نازنین سرزمینم !!!
جملاتی از شهید علمدار:آدم باید توجه کند. فردا این زبان گواهی می دهد. حیف نیست این زبانی که می تواند شهادت بدهد که اینها ده شب فاطمیه نشستند و گفتند: یا زهرا ، یا حسین (ع) آنوقت گواهی بدهد که مثلاً ما شنیدیم فلان جا لهو و لعب گفت، بیهوده گفت، آلوده کرد، ناسزا گفت، به مادرش درشتی کرد.
احتیاط کن! تو ذهنت باشد که یکی دارد مرا می بیند، یک آقایی دارد مرا می بیند، دست از پا خطا نکنم، مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد. وقتی می رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد. بگوید: مادر! فلانی خلاف کرده، گناه کرده است. بد نیست ؟!!! فردای قیامت جلوی حضرت زهرا(س) چه جوابی می خواهیم بدهیم.
خاطراتی از همسر شهید سید مجتبی علمدار